جدول جو
جدول جو

معنی علم برداشتن - جستجوی لغت در جدول جو

علم برداشتن
(زَ دَ)
حمل علم. برگرفتن علم، میدان گرفتن. (ناظم الاطباء) ، کنایه از عزاداری و سوگواری. (آنندراج) :
پیش از آن دم که بسوزد ز وفاداریها
شمع در ماتم پروانه علم بردارد.
سالک یزدی (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
علم برداشتن
درفش برداشتن بردن درفش حمل علم، عزاداری کردن سوگواری بر پا داشتن
تصویری از علم برداشتن
تصویر علم برداشتن
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از گام برداشتن
تصویر گام برداشتن
به راه افتادن، قدم بر داشتن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قدم برداشتن
تصویر قدم برداشتن
حرکت کردن، راه افتادن، قدم برگرفتن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از چشم برداشتن
تصویر چشم برداشتن
صرف نظر کردن
ترک نظاره کردن، نگاه نکردن به کسی یا چیزی
فرهنگ فارسی عمید
(چِ کَ دَ)
زخمی شدن. رجوع به ’زخم’ و ’زخمی’ شود
لغت نامه دهخدا
(کَ / کِ کَ دَ)
دل برداشتن و ترک کردن. (ناظم الاطباء). از کسی یا چیزی صرف نظر کردن.
- چشم برداشتن از چیزی، کنایه از ترک نظاره کردن. (آنندراج) :
چشم برداشتن از روی عزیزان صعب است
ورنه بیرون شدن از ملک جهان این همه نیست.
خواجه یوسف (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
براه افتادن قدم برداشتن گام برگرفتن رفتن: به بهزاد بنمای زین ولگام چو او رام گردد تو بردار گام، عمل کردن رفتار کردن: بکام دل خویش برداشت گام شده شاد دل یافته کام و نام
فرهنگ لغت هوشیار
پاک کردن اسممحو کردن نام: گران جان را نباشد هیچ نسبت با سبک روحان نگین را میشود قالب تهی گرنام بردارند
فرهنگ لغت هوشیار
چون کودک متولد شود قابله انگشت مالیده بعسل را بکام او زند و زقه در حلقش ریزد بنا گوش کردن: (برداشته آسمان ز خون کام مرا کر دست چنین بزرگ اندام مرا . {} خون خوردن من چنانکه در طفلی بود پستان بدهن شیشه حجام مرا) (محمد سعید اشرف)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حمل برداشتن
تصویر حمل برداشتن
آبستن شدن آبستن شدن
فرهنگ لغت هوشیار
رخش برداشتن تصویر شخص یا شی یا منظره ای را به وسیله دستگاه عکاسی گرفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غله برداشتن
تصویر غله برداشتن
پارودن چاش برداشتن گرد آوردن غله
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زخم برداشتن
تصویر زخم برداشتن
إزالة الجرح
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از زخم برداشتن
تصویر زخم برداشتن
Scar
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از زخم برداشتن
تصویر زخم برداشتن
laisser une cicatrice
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از زخم برداشتن
تصویر زخم برداشتن
傷跡を残す
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از زخم برداشتن
تصویر زخم برداشتن
زخم چھوڑنا
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از زخم برداشتن
تصویر زخم برداشتن
ক্ষত রেখে যাওয়া
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از زخم برداشتن
تصویر زخم برداشتن
ทิ้งแผลเป็น
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از زخم برداشتن
تصویر زخم برداشتن
kuacha kidonda
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از زخم برداشتن
تصویر زخم برداشتن
iz bırakmak
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از زخم برداشتن
تصویر زخم برداشتن
흉터를 남기다
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از زخم برداشتن
تصویر زخم برداشتن
दाग छोड़ना
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از زخم برداشتن
تصویر زخم برداشتن
להשאיר צלקת
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از زخم برداشتن
تصویر زخم برداشتن
meninggalkan bekas luka
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از زخم برداشتن
تصویر زخم برداشتن
een litteken achterlaten
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از زخم برداشتن
تصویر زخم برداشتن
dejar cicatriz
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از زخم برداشتن
تصویر زخم برداشتن
lasciare una cicatrice
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از زخم برداشتن
تصویر زخم برداشتن
留下伤疤
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از زخم برداشتن
تصویر زخم برداشتن
zostawiać bliznę
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از زخم برداشتن
تصویر زخم برداشتن
залишати шрам
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از زخم برداشتن
تصویر زخم برداشتن
Narben hinterlassen
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از زخم برداشتن
تصویر زخم برداشتن
оставлять шрам
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از زخم برداشتن
تصویر زخم برداشتن
deixar cicatriz
دیکشنری فارسی به پرتغالی